داستانی که میخواهم بگویم یک داستان واقعی است و ممکن است شما را ناراحت کند. ولی من چنین قصدی ندارم. هدفم آگاهی دادن به شما است تا بتوانید بهترین تصمیم را در زندگیتان بگیرید. حتما شما هم در خانه شاهد تلاش مگس هایی بودید که میخواستند از شیشه پنجره عبور کنند. غیر ممکن است، مگس ها بتوانند از شیشه عبور کنند. چه تلاش بیهوده ای می کنند و چه انرژی را صرف عبور از شیشه می کنند.
مگس ها، یک استراتژی بیشتر ندارند. تلاش کن و دوباره تلاش کن. این تلاش دیوانهوار امیدی را برای بقا نمیگذارد. همه این مگسها محکوم به مرگ هستند. در حالی که چند قدم دورتر در اتاق باز است. به نظر شما چرا مگس روش دیگری را امتحان نمیکند؟ این چه منطقی است، که حاضر میشوند بمیرند ولی روش دیگری را امتحان نکنند!
متاسفانه بسیاری از جوانان، دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی از همین منطق مگسی پیروی میکنند. آنها چهار سال تحصیل می کنند و مدرک لیسانس میگیرند و بدنبال استخدامی می روند و با شیشه بیکاری برخورد میکنند و برمیگردند و تجدید قوا میکنند و دو سال دیگر تحصیل می کنند و فوقلیسانس میگیرند و به دنبال استخدامی می روند و همان نتیجه قبلی را کسب می کنند و دوباره و دوباره تجدید قوا میکنند و چهار سال دیگر درس می خوانند و مدرک دکتری می گیرند و مجددا پی استخدامی می روند و باز با همان شیشه بیکاری برخورد میکنند.
شاهد مرگ یک مگس در کف اتاق بودن خیلی ناراحت کننده نیست. ولی من شاهد مرگ آرزوهای جوانانی بودم و هستم که با شیشه بیکاری برخورد کرده و تمام انرژی و انگیزه خود را برای ادامه زندگی از دست داده بودند. این رویه همچنان ادامه دارد. این داستان در حقیقت بکارگیری اندیشه، وقت و انرژی بر خلاف مکانیسم موفقیت است. از همین رو تصمیم گرفتم به دانشجویان کمک کنم تا از سرمایه های اصلی خود یعنی اندیشه، وقت و انرژی برای بهره مندی از آنچه که برای آن خلق شده اند استفاده نمایند.
چاره کار چیست؟ «شبیه سازی فرایند ثروتمند شدن است»