در این کتاب یاد می گیرید: در این دنیا هر چیزی قواعد خاص خودش را دارد و همه چیز قاعده مند و روشمند است. اگر قواعد را رعایت کنیم؛ نتیجه می گیریم و اگر قواعد را رعایت نکنیم؛ نتیجه نمی گیریم. موفقیت نیز از از این قاعده مستثنی نیست. موفقیت در حقیقت یک مکانیسم است و شادی و ثروت نشانه های آن هستند. با یادگیری مکانیسم موفقیت، موفقیت برای شما نیز رقم می خورد. در حالت عادی شما یک برنامه کلاسی دارید و هفت روز در هفته را حداقل به مدت ۴ سال در خدمت آموزش دانشگاه برای کسب نمرات بالا هستید. با مکانیسم موفقیت برنامه کلاسی شما به برنامه موفقیت تبدیل می شود؛ در این صورت شما دیگر در هفت روز در هفته را در خدمت آموزش دانشگاه برای کسب نمرات بالا نخواهید بود؛ بلکه آموزش و همه امکانات دانشگاه را برای رسیدن به درآمد بالا به خدمت خواهید گرفت.

در این کتاب می خوانید: برای اینکه یک شخص کار کند و ثروتمند شود یا حداقل روی پای خود بایستد و مستقل باشد؛ لازم نیست؛ اولین، بهترین، باهوش ترین، با استعدادترین یا زرنگترین باشد؛ یا لازم نیست در بهترین دانشگاه و در بهترین رشته تحصیل کند؛ یا لازم نیست در یک خانواده یا شهر یا کشور ثروتمندی متولد شده باشد؛ حقایق این کتاب صحت مطالب فوق را تایید می کند. دانش ثروتمند شدن مانند ریاضیات دانش دقیقی است؛ همانطور که ریاضیات دارای فرمول های خاصی برای حل معادلات و مسایل ریاضی دارد؛ دانش ثروتمند شدن نیز مانند معادلات ریاضی دارای فرمول خاصی برای ثروتمند شدن است که من نام آن را فرمولاسیون ثروت گذاشتم. هر کسی این فرمول را یاد بگیرد و آن را پیاده کند، با یقین و قطعیتی مانند حل کردن معادلات ریاضی ثروتمند خواهد شد.

در این کتاب می خوانید: اکثر تحصیلکرده ها، مسئله نیاز به پول را با مدرک دانشگاهی می خواهند حل بکنند؛ حل مسئله نیاز به پول با مدرک دانشگاهی عملی نیست. از این رو آنها زمان زیادی را صرف حل مسئله پول با راه حل اشتباه می کنند. ۴ سال با کسب مدرک کارشناسی، ۶ سال با کسب مدرک کارشناسی ارشد. و حداقل ۱۰ سال با کسب مدرک دکتری وقت خود را هدر می دهند تا مسئله نیاز به پول را حل کنند؛ اگر دانشجویان خوش شانس باشند و با پولسازی سریع آشنا شوند و فرصت را از دست ندهند می توانند روی دستورالعمل های ارایه شده در این کتاب برای حل مسئله پول کار کنند. اگر خوش شانس و با هوش نباشند تا کسب مدرک دکتری ادامه می دهند و موفق می شوند؛ ما اسم آن می گذاریم «فاجعه موفقیت». چرا فاجعه موفقیت ؟ چون ده سال بعد بیدار می شوند و نمی دانند چطور به این جهنمی که قرار دارند، افتاده اند و چرا اینقدر ناشادند.